گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
انوار العرفان
جلد هشتم
[سوره النساء ( 4): آیات 36 تا 42 ] ....


ص : 262
صفحه 138 از 275
اشاره
وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ بِذِي الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینِ وَ الْجارِ ذِي الْقُرْبی وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ
الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ وَ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ مُخْتالًا فَخُوراً ( 36 ) الَّذِینَ یَبْخَلُونَ وَ یَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ
وَ یَکْتُمُونَ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْ لِهِ وَ أَعْتَدْنا لِلْکافِرِینَ عَذاباً مُهِیناً ( 37 ) وَ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ
الْآخِرِ وَ مَنْ یَکُنِ الشَّیْطانُ لَهُ قَرِیناً فَساءَ قَرِیناً ( 38 ) وَ ما ذا عَلَیْهِمْ لَوْ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقَهُمُ اللَّهُ وَ کانَ اللَّهُ بِهِمْ
( عَلِیماً ( 39 ) إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ وَ إِنْ تَکُ حَسَنَۀً یُضاعِفْها وَ یُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْراً عَظِیماً ( 40
فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّۀٍ بِشَهِیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ شَهِیداً ( 41 ) یَوْمَئِذٍ یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ عَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّي بِهِمُ الْأَرْضُ وَ
( لا یَکْتُمُونَ اللَّهَ حَدِیثاً ( 42
ص: 264
[سوره النساء ( 4): آیه 36 ] .... ص : 264
اشاره
وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ بِذِي الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینِ وَ الْجارِ ذِي الْقُرْبی وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ
( الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ وَ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ مُخْتالًا فَخُوراً ( 36
ترجمه و شرح .... ص : 264
خداوند متعال در این آیه شریفه اول مردم را به عبادت و بندگی خود دعوت نموده و بیان میکند که خدا را بپرستید و هیچ چیز را
بر او شریک قرار ندهید سپس به حق پدر و مادر اشاره کرده و نیکی را از پدر و مادر آغاز میکند و از ایشان به خویشاوندان و از
آن پس به یتیمان و درویشان میرسد که گر چه از همسایه دورترند ولی براي رعایت و حمایت شایستهترند سپس به همسایه
نزدیک و همسایه دور میپردازد و آن دو را بر رفیق و همنشین مقرب مقدم میدارد از آن رو که نزدیکی همسایه ثابت است و
دیدار و نزدیکی یاران و همدمان گاه بگاه صورت میگیرد از آن پس به دوست نزدیک و پس از آن به راه گذر میرسد، راهگذر
غریب است و غریب نیازمند رعایت است گر چه از لحاظ مال محتاج نباشد پس از ص: 265
آن احسان به بندگان است که اوضاع و احوال ایشان را به ملکیت دیگران درآورده ولی با خانواده انسانیت پیوستگی دارند و همین
پیوستگی موجب همتر از شدن آنها با پدر و مادر و خویشاوندان و گونههاي دیگر بشر میشود که سزاوار رعایت میباشند در
خاتمه هشدار میدهد که هر که از دستور الهی سرپیچی کند و بخاطر تکبر از رعایت حقوق پدر و مادر و خویشاوندان و یتیمان و
مسکینان و ابن السبیل و دوستان سرباز زند مورد لطف و مرحمت خداوند قرار نخواهد گرفت لذا از هر خیر و سعادتی محروم
میگردد.
اینک میفرماید:
و خدا را بپرستید و چیزي را در پرستش با او شریک نسازید تا عمل شما فقط براي او به تنهائی باشد و نسبت به پدر و مادر نیک
رفتار باشید و در اداي حقوق آن دو کوتاهی نکنید و همچنین نسبت به خویشاوندان نزدیک مانند برادر و خواهر و عمو و دائی و
صفحه 139 از 275
خاله و فرزندان آنها نیکی و احسان نمائید و با آنها خوشرفتار باشید و همینطور بایتام که پدران خود را از دست دادهاند و سرپرستی
ندارند و مستمندان و به همسایه نزدیک و همسایه دور و رفیق دائمی خود و مسافر و وامانده در غربت و بردگانی که مالک آنها
هستید محسن و نیک رفتار و نیکوکار باشید زیرا خداوند کسی را که متکبر و فخر فروش است و از اداي حقوق دیگران سرباز
میزند دوست نمیدارد و از رحمت خویش بهرهمند نمیگرداند زیرا سر چشمه اصلی شرك و پایمال کردن حقوق دیگران غالبا
خودخواهی و تکبر است.
(37)
ص: 266
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 266
بندگی حق کنید از هر نسق شرك هم نارید بر چیزي بحق
هم کنید احسان و برّ بر والدین هم بخویشان و به درویشان بعین
باز بر همسایگان منتسب که برند از راه نسبت منتخب
ذي جواري بازگوئی نسبت است باز یاري کو امین صحبت است
شاید او باشد رفیق و همسفر یا شریک اندر تعلم در سیر
یا که زن یا خادمی باشد خلیل همچنین نیک است بر ابن السبیل
آنکه دور است از دیار و از نصیب اندر آن شهرند مسکین و غریب
هم پرستاران که عبدو بردهاند آن به ملکیت بدست آوردهاند
حق ندارد دوست اهل کبر و ناز که خرامند از ره فخر و مجاز
ننگشان از والدین و اقرباست یاز همسایه فقیر و بی نواست
فقر کردن بر عبید و بر فقیر غفلت و تاریکی آرد در ضمیر
رفته رفته تا که آن خلق بدش سازد از درگاه عزت مرتدش
(36)
ص: 267
شان نزول .... ص : 267
سلام الجعفی از حضرت امام محمد باقر علیه السلام و ابان بن تغلب از امام جعفر صادق علیه السلام روایت کردهاند که این آیه
مبارکه در خصوص پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم و علی بن ابی طالب علیه السلام نازل گردیده آنهم بنا به حدیث معروف
نبوي که فرمودند:
انا و علی ابوا هذه الامۀ.
لذا مراد آیه شریفه نیز از احسان بوالدین پیغمبر اکرم و علی بن ابی طالب علیهما السلام میباشد که از راه پیروي و اطاعت از روش
آن دو بزرگوار که به منزله پدران است میباشند احسان به آنها ثابت میگردد.
صفحه 140 از 275
تفسیر برهان و کتاب الفائق نیز این سبب نزول را نقل کردهاند.
ص: 268
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 268
قوله تعالی إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ مُخْتالًا فَخُوراً.
فخر- یعنی بالیدن، نازیدن، مباهات کردن بمال و جاه دنیا، بزرگی نمودن چنانکه در آیه 18 سوره لقمان میفرماید:
إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ یعنی خدا هیچ متکبر نازنده را دوست ندارد. و از این ماده است.
فاخر- یعنی مباهات کننده و نازنده و چیز نفیسیکه ارزش بالیدن را داشته باشد مانند لباس فاخر.
فخار- یعنی سفال پخته و چون بر آن زنند صدائی برخیزد چنانکه در آیه 14 سوره الرحمن میفرماید:
خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ کَالْفَخَّارِ یعنی انسان را از گلی خشک مانند سفال پخته آفرید.
فخور- صیغه مبالغه یعنی بسیار فخر کننده چنانکه در آیه 10 سوره هود میفرماید:
إِنَّهُ لَفَرِحٌ و کلمه فخور چهار بار در قرآن آمده که سه بارش توام با کلمه فخور است.
تفاخر- یعنی به اصل و نسب و دارائی نازیدن چنانکه میفرماید:
و تفاخر بینکم یعنی میان خودتان به اصل و نسب و دارائی مینازید.
و این نتیجه آن است که شخص به دنیا رو آورد و دلبسته آن گردد در نتیجه از سراي آخرت غافل گردد.
ص: 269
[سوره النساء ( 4): آیه 37 ] .... ص : 269
اشاره
( الَّذِینَ یَبْخَلُونَ وَ یَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَ یَکْتُمُونَ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ أَعْتَدْنا لِلْکافِرِینَ عَذاباً مُهِیناً ( 37
ترجمه و شرح .... ص : 269
خداوند متعال در این آیه مبارکه کلمه مختال را توضیح داده و رفتار ناپسند این گروه را بیان میکند.
این گروه که از اداء حقوق واجبه و برآوردن حاجت بینوایان بخل میورزند و مردم را نیز به بخل ترغیب میکنند، ثروت و مکنت
خویش را از نظر بینوایان و محتاجان پنهان میدارند و نعمتهاي پروردگار را سبک شمرده و کفران مینمایند و به نیازمندان به نظر
حقارت مینگرند و چون این اعمال آنان در حقیقت از کفرشان سر چشمه گرفته لذا در نشئه رستاخیز سیرت خودستائی و کفر آنان
آشکار گشته و به عذابی که براي کافران آماده شده این گروه را نیز با آن معذب میسازیم.
اینک میفرماید:
مردمان مختال و فخور کسانی هستند که بخل میورزند یعنی از انفاق حقوقیکه خداوند متعال بر آنان واجب کرده خودداري
صفحه 141 از 275
میکنند یا از اظهار علم ص: 270
و ابراز حق سهل انگاري مینمایند و مردم را هم به بخل ورزیدن وادار مینمایند یعنی خود را هم بترك انفاق و کتمان علم و حق
مجبور میسازند و آنچه را که خدا از فضل و رحمت خویش به آنان داده پنهان میکنند.
و این کتمان نعمت خدا کفران نعمت است و ما هم براي کافران عذاب خوار کنندهاي آماده کردهایم یعنی همانگونه که آنان
نعمتهاي الهی را به بخل و کتمان خوار میکنند عذاب خداوند هم آنان را ذلیل و خوار خواهد نمود.
از این آیه استفاده میشود:
که شخص بخیل در حکم کافر و مشرك میباشد و احتکار حرام است.
(37)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 270
و ان بخیلانی که هم برزید و عمر میکنند از بخل خود بر بخل امر
میبپوشند آنچه را پروردگار داده بر ایشان ز فضل بیشمار
شکرشان بر نعمت و افضال رب گشت انکار از رسول منتخب
ما شدیم آماده هم در یوم دین کافران را بر عذابی بس مهین
(37)
ص: 271
شان نزول .... ص : 271
به عقیده اکثر مفسرین این آیه در باره یهودیانی نازل گشته که صفت پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم را پنهان میداشتند و
آن را براي مردم آشکار نمیکردند در صورتی که در تورات نوشته شده بود و آنان نیز خوانده بودند.
ولی به نظر جبائی و بلخی این در باره هر کسی است که صفت بخل داشته باشد.
صاحب روض الجنان از ابن عباس و ابن زید نقل کرده که این آیه در باره یهودیانی نازل شده که نزد انصار میآمدند و میگفتند
مال خود را براي محمد و یارانش خرج نکنید که فقیر خواهید شد.
صاحب جامع البیان نیز این سبب نزول را از طریق ابن اسحق از محمد بن ابی محمد و او از عکرمه یا سعید او از ابن عباس این سبب
نزول را روایت کرده است.
تفسیر ابن ابی حاتم نیز از سعید بن جبیر نقل کرده که علماء بنی اسرائیل در باره علم خود بخل میورزیدند لذا این آیه نازل گردید.
ص: 272
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 272
قوله تعالی وَ أَعْتَدْنا لِلْکافِرِینَ.
صفحه 142 از 275
ل- لا، بر چهار قسم است:
1) جاره ( 2) ناصبه ( 3) جازمه ( 4) مهمله یا غیر عامله: )
لام جاره با ظاهر مکسور و با ضمیر مفتوح است جز با یا و داراي چند معنی است:
1) استحقاق ( 2) اختصاص ( 3) تعلیل ( 4) ملکیت ( 5) موافقت. )
اما لام ناصبه و آن لام تعلیل است و به نظر کوفیون نصب به لام است و به عقیده دیگران به آن مقدري است که در محل جر است
به لام.
سوم از اقسام لام لام جازمه است و آن لام طلب است که مکسور میباشد و طایفه سلیم آن را مفتوح میکنند و سکون آن پس از
واو وفاء بیشتر است از حرکت آن چنانکه میفرماید:
فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَ لْیُؤْمِنُوا بِی.
ولی لام غیر عامله چهار قسم است:
1) لام ابتداء ( 2) لام زائده ( 3) لام قسم یا جواب لو یا جواب لو لا چنانکه میفرماید: )
تَاللَّهِ لَأَکِیدَنَّ أَصْ نامَکُمْ- تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَیْنا- لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا- وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْ َ ض هُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَ دَتِ الْأَرْضُ. أنوار
العرفان فی تفسیر القرآن، ج 8، ص: 273
4) لام موطئۀ که مؤذنه هم خوانده میشود که داخل میشود بر ادات شرط براي خبر کردن که جواب بعد از آن مبنی بر اسم )
مقدري است.
چنانکه میفرماید:
لَئِنْ أُخْرِجُوا لا یَخْرُجُونَ مَعَهُمْ وَ لَئِنْ قُوتِلُوا لا یَنْصُرُونَهُمْ وَ لَئِنْ نَصَرُوهُمْ لَیُوَلُّنَّ الْأَدْبارَ.
ص: 274
[سوره النساء ( 4): آیه 38 ] .... ص : 274
اشاره
( وَ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ مَنْ یَکُنِ الشَّیْطانُ لَهُ قَرِیناً فَساءَ قَرِیناً ( 38
ترجمه و شرح .... ص : 274
خداوند متعال در این آیه مبارکه به یکی دیگر از صفات متکبران و خودخواهان اشاره نموده و بیان میکند کسانیکه پارهاي از
اموال خویش را براي خوشنودي مردم و اظهار فخر و برتري بذل میکنند هرگز نظري به اصلاح عمومی و خشنودي پروردگار
ندارند این گروه هم کیش شیطانند و فریفته و شیفته خود هستند زیرا جز نمایش و خودستائی از انفاق مال نظري ندارند و هنگام
رستاخیز نیز با سیرت شیطانی محشور خواهند شد.
اینک میفرماید:
و آنها کسانی هستند که اموال خود را براي نشان دادن به مردم انفاق میکنند نه براي شکرگزاري نعم الهی و نه براي خداپرستی و
صفحه 143 از 275
رضاي پروردگار زیرا آنان ایمان به خداوند و روز بازپسین ندارند زیرا اگر ایمان به معاد داشتند چشم به تمجید و تحسین خلایق
نداشته بلکه براي چنین روزي تخم سعادت ص: 275
میکاشتند و اینها قرناء و رفقاي شیطانند که دائما به آنها تلقین میکند و چه بد قرین و همنشین میباشد.
از این آیه مستفاد میگردد که یک رفیق و همنشین بد تا چه اندازه میتواند در سرنوشت انسان مؤثر باشد تا آنجا که او را به
آخرین درجه سقوط بکشاند.
(38)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 275
و آنکسانکه میکنند انفاق مال بر ریائی بر رضاي ذو الجلال
یعنی از بهر نمود مردمان تا به بینندش که او باشد چنان
نی بحق دارند ایمان از یقین نی بروز آخرت و اجراي دین
هست همچون بخلشان انفاقشان باژگونه سیرت و اخلاقشان
هر که شیطان است یا رو محرمش بد بود بی شک قرین و همدمش
(38)
ص: 276
شان نزول .... ص : 276
به نظر سدي این آیه مبارکه در باره منافقین نازل شده است.
و به عقیده عدهاي از مفسرین آیه شریفه در باره مشرکین مکه که اموال خویش را در راه عداوت و دشمنی با پیامبر اکرم صلی اللّه
علیه و آله و سلم خرج میکردند نازل گردیده است. تفسیر روض الجنان و کشف الاسرار نیز این سبب نزول را نقل کردهاند.
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 276
قوله تعالی رِئاءَ النَّاسِ.
رئاء- بکسر راء یعنی خودنمائی، تظاهر، به رخ دیگران کشیدن اقرب الموارد مینویسد:
رئاء- آن است که شخص کار خوبی را انجام دهد و قصدش تظاهر و نشان دادن بمردم باشد نه بخاطر نزدیک شدن بخدا چنانکه
در آیه 264 سوره بقره میفرماید:
لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذي کَالَّذِي یُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ. ص: 277
یعنی صدقات خود را با منت گذاشتن و اذیت باطل نکنید مثل کسیکه مال خویش را براي تظاهر به مردم خرج میکند که خرج
چنین شخصی هم باطل است.
و از این ماده است:
صفحه 144 از 275
رئی بکسر راء و سکون همزه یعنی ظاهر حال که بچشم دیده میشود چنانکه در آیه 74 سوره مریم میفرماید:
وَ کَمْ أَهْلَکْنا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَحْسَنُ أَثاثاً وَ رِءْیاً.
یعنی چه بسیار کسانی قبل از آنان هلاك نمودیم که اثاث و منظرشان از اینها بهتر بود.
رائی- یعنی ریاکار چنانکه در آیه 6 سوره ماعون میفرماید:
الَّذِینَ هُمْ یُراؤُنَ یعنی آنانکه ریاکاري میکنند.
رؤیا- یعنی آنچه که شخص در خواب میبیند چنانکه در آیه 5 سوره یوسف میفرماید:
لا تَقْصُصْ رُؤْیاكَ عَلی إِخْوَتِکَ فَیَکِیدُوا لَکَ کَیْداً.
یعنی آنچه در خواب دیدهاي به برادرانت مگو تو را حیله میکنند.
رئۀ- یعنی محل تنفس و عضو ظاهر و گسترده از قلب و جمعش رؤون است.
ص: 278
[سوره النساء ( 4): آیه 39 ] .... ص : 278
اشاره
( وَ ما ذا عَلَیْهِمْ لَوْ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقَهُمُ اللَّهُ وَ کانَ اللَّهُ بِهِمْ عَلِیماً ( 39
ترجمه و شرح .... ص : 278
خداوند متعال در این آیه شریفه از روي شگفتی میپرسد چه ضرر و زیانی بگروه مختال و فخار دارد که از نعمتهاي سرشار
پروردگار که به رایگان در اختیار آنان گذاشته قدردانی نموده و بحقیقت ایمان بیاورند و به روز رستاخیز و ظهور سرایر معتقد
باشند و از آنچه خدا در اختیار آنان قرار داده با خلوص نیت و فکر پاك به بندگان خدا میدادند.
آري از چه میترسیدند که از این راه دوري گرفتند و براه آن کارهاي زشت افتادند؟
انسان هرگز به چنین کارها تن در نمیدهد مگر آنکه ناچار باشد و براي فرار از مصیبت بزرگتر چنین کند در هر صورت خدا از
نیات آنان اطلاع دارد و پاداش اعمال آنها را بطور کامل خواهد داد اینک میفرماید:
آیا چه میشد و چه ضرري به آنها میرسید اگر آنها حقیقۀ به خدا و بروز رستاخیز ایمان میآوردند؟ و از آنچه خدا به آنان روزي
کرده در راه خدا انفاق میکردند و حال آنکه خدا بکردار و نیات آنان آگاه است و پاداش اعمال آنها را أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 8، ص: 279
بطور کامل خواهد داد.
از این آیه مستفاد میگردد:
انفاق و احسان در راه خدا و رضاي او موجب سعادت و حسن عاقبت خود شخص خواهد بود.
(39)
صفحه 145 از 275
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 279
چه زیان بود ار بحق بی معذرت آورند ایمان و روز آخرت
هم کنند انفاق از میل و رضا زانچه روزي کرده ایشان را خدا
حق بود آگاه بر اسرارشان میکند دعوت نه بر اجبارشان
تا کسی گوید که ما را هم بکار چه زیان دارد کنی گر واگذار
یا کنی آنسان که خودخواهی چنان مهر برداري ز چشم و گوشمان
او نکرده جبر بر کس در خطاب تا کسی گوید ز جبرش این جواب
آنچه نبود در قبول او ضرر بلکه هست امکان نفعش بیشتر
حزم نبود گر تو باشی زان ملول گوئی از حق نیست توفیق قبول
او نکرده جبر در تکلیف خود تا تو کردي جبر اندر نیک و بد
(39)
ص: 280
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 280
قوله تعالی لَوْ آمَنُوا.
لو- حرف شرطی است که مقترن به زمان ماضی باشد و غالبا براي امتناع بکار برده میشود و دلالت میکند بر انتفاء جواب به سبب
انتفاء شرط چنانکه در آیه 22 سوره انبیاء میفرماید:
لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَۀٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا.
یعنی اگر در زمین و آسمانها خدائی غیر از خدا بود هر آینه فاسد میشدند.
فاسد نشدهاند زیرا غیر از خدا خدایانی نبوده است.
و گاهی بر سر فعل مضارع نیز داخل میشود که در این موقع معنی آن به ماضی تأویل میگردد چنانکه در آیه 67 سوره یس
میفرماید:
وَ لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ.
یعنی اگر خواسته بودیم هر آینه آنها را مسخ کرده بودیم. گاه کلمه لو حرف مصدري است مثل ان مصدریه جز آنکه نصب
نمیدهد و بیشتر اوقات هم پس از کلمه ود- یود- میآید.
چنانکه در آیه 9 سوره قلم و 96 سوره بقره میفرماید:
وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ- یَوَدُّ أَحَ دُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَۀٍ. که در هر دو به معنی ان مصدریه است- و نیز به معنی تمنی و ایکاش و
آرزو کردن میآید چنانکه در آیه 31 سوره سباء میفرماید:
وَ لَوْ تَري إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ. ص: 281
یعنی ایکاش میدیدي وقتی را که ستمکاران در حضور پروردگارشان میایستند- البته معنی تمنی در جائی است که بتوان لیت را
جانشین آن ساخت و از این جهت است که فعل در جواب آن منصوب میشود- و گاهی براي تقلیل هم میآید چنانکه میفرماید:
صفحه 146 از 275
وَ لَوْ عَلی أَنْفُسِکُمْ.
ص: 282
[سوره النساء ( 4): آیه 40 ] .... ص : 282
اشاره
( إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ وَ إِنْ تَکُ حَسَنَۀً یُضاعِفْها وَ یُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْراً عَظِیماً ( 40
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 282
خداوند متعال در این آیه مبارکه بخاطر تهیه زمینه جهت منظره روز قیامت بیان میکند که خداوند به اندازه سنگینی یک ذره ستم
نمیکند یعنی دادگري مطلق بر اوضاع حکومت دارد لذا افراد بی ایمان و بخیل بدانند که مجازاتهائیکه دامنگیر آنها میشود نتیجه
اعمالشان میباشد و از طرف خدا هیچ ستمی بر آنان نخواهد شد زیرا کار زشت و قبیح را کسی انجام میدهد که جاهل باشد و یا
احتیاج و یا کمبودهاي روانی او را وادار به این کار بکند در صورتی که خداوند از این امور و هر گونه نقص و عجزي منزه است و
در عین توانائی بخاطر اینکه حکیم و عالم است از ظلم کردن خودداري مینماید و بلکه پاداش کارهاي نیک را دو چندان میکند
و از پیش خود مزد بیشتر میدهد.
اینک میفرماید:
خدا حتی به اندازه سنگینی ذرهاي ستم نمیکند بلکه اگر کار نیکی انجام شود از راه فضل و احسان آن را مضاعف میکند و
پاداش بزرگی از طرف خود در برابر آن میدهد.
آیه شریفه دلالت دارد بر اینکه ثواب و عقاب به استحقاق است و نقص ثواب و زیادي عقاب ظلم و زیادي ثواب تفضل است.
ص: 283
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 283
حق نخواهد کرد قدر وزن مور بر خلایق ظلم و جور اندر امور
و ر بود نیکی دو چندانش کند گر گلی باشد گلستانش کند
پس دهد اجري بزرگ از نزد خویش بر کسی کاعمال نیک آورده پیش
(40)
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 283
قوله تعالی إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ.
صفحه 147 از 275
ثقل- یعنی سنگینی، بار سنگین چنانکه در آیه 8 سوره اعراف میفرماید:
وَ الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.
و جمعش اثقال است.
چنانکه در آیه 7 سوره نحل میفرماید:
وَ تَحْمِلُ أَثْقالَکُمْ یعنی چهارپایان بارهاي شما را حمل میکنند.
و از این ماده است.
ثقیل- یعنی سنگینی چنانکه در آیه 5 سوره مزمل میفرماید:
إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلًا ثَقِیلًا و جمعش ثقال است. ص: 284
چنانکه در آیه 57 سوره اعراف میفرماید:
حَتَّی إِذا أَقَلَّتْ سَحاباً ثِقالًا.
یعنی تا چون باد ابرهاي سنگینی را برداشت.
مثقال- چیزي است که با آن وزن میکنند چنانکه در آیه 8 سوره زلزال میفرماید:
وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَ  را یَرَهُ.
ثقال- بضمّ و فتح اول یعنی سنگینی- تثاقل یعنی اظهار سنگینی نفس، عدم میل چنانکه در آیه 38 سوره توبه میفرماید:
ما لَکُمْ إِذا قِیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَی الْأَرْضِ.
یعنی چه شده بر شما چون گویند در راه خدا کوچ کنید سنگینی میکنید به سوي زمین و میخواهید بمانید و خارج نشوید.
ثقل بر وزن عمل یعنی چیز نفیس و مهم چنانکه میفرماید:
انی تارك فیکم الثقلین کتاب اللّه و عترتی.
یعنی من دو وزنه گرانقدر در بین شما باقی میگذارم آن دو کتاب خدا و عترت من است.
ص: 285
[سوره النساء ( 4): آیه 41 ] .... ص : 285
اشاره
( فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّۀٍ بِشَهِیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ شَهِیداً ( 41
ترجمه و شرح .... ص : 285
خداوند متعال در این آیه مبارکه گروه مختال و فخور را تهدید کرده و بیان میکند:
چگونه است حال این مردم خودخواه و خودپرست در روز رستاخیز که هر قوم و گروهی را با پیشوایان آنها احضار میکنیم و ترا
نیز اي رسول گرامی براي خصومت و عدل خواهی بر این گروه میخوانیم این گروه به آنچه کرده و آنچه منکر گشته و گردنکشی
کردهاند در برابر آفریدگاري که به او کفر ورزیده و در برابر پیامبري که فرمانش نبرده ایستادهاند آیا حالشان چگونه خواهد بود؟
صفحه 148 از 275
و چگونه میتوانند خود را از کیفر اعمال خویش دور دارند اینک میفرماید:
آیا حال این جماعت کافران و منافقان که نافرمانی و انکار خدا و رسول را کردهاند در روز رستاخیز که براي هر امّتی گواهی بر
اعمالشان میطلبیم و ترا نیز اي محمد صلی اللّه علیه و آله و سلم گواه اینها قرار خواهیم داد چگونه خواهد بود.
از این آیه شریفه مستفاد میشود:
انسان باید از هر کار زشتی که از انجام آن در ملاء عام خجالت میکشد خودداري کند زیرا روز قیامت پیامبران و معصومان و
نویسندگان اعمال و اعضاء ص: 286
بدن و مکان و زمان چنانکه از آیه 143 سوره بقره و 18 سوره ق و 36 سوره اسراء و 24 سوره نور نیز استفاده میشود بر اعمال و
رفتار انسان شهادت خواهند داد.
(41)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 286
پس چگونه است ار بیاریم از امم شاهد و شاهد تو را بر جمله هم
از امم یعنی رسولان را گواه بر رسولان هم تو را بیاشتباه
تا که هر پیغمبري بر امتی شاهدي باشد بجرم و طاعتی
شاهد ایشان تو باشی در مقال هم بجمع علم و احکام و کمال
تا که باشد زین گواهیها خجل بر خصال و کرده خود منفعل
(41)
شان نزول .... ص : 286
محمد بن یعقوب کلینی رحمۀ اللّه علیه پس از چهار واسطه از سماعۀ و آن هم از امام جعفر صادق علیه السلام روایت کرده که
آنحضرت فرمودند:
این آیه در باره امت محمد صلی اللّه علیه و آله و سلم بخصوص نازل گشته که در هر قرنی از ناحیه ما امامی شاهد بر آنهاست.
تفسیر برهان نیز این سبب نزول را نقل کرده است.
ص: 287
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 287
قوله تعالی فَکَیْفَ إِذا جِئْنا.
کیف- کیف اسمی است که به دو وجه مورد استعمال قرار میگیرد:
1) شرط چنانکه میفرماید: )
یُنْفِقُ کَیْفَ یَشاءُ و جواب در آنها به دلالت ما قبلش محذوف است.
صفحه 149 از 275
2) براي استفهام است و این معنی بیشتر مورد استعمال است و با آن از حالت چیزي سؤال میشود نه ذات آن چیز و سؤال با آن در )
جائی صحیح است که بتوان شبیه یا غیر شبیه بر آن اطلاق نمود بنابر این در باره خدا بکار برده نمیشود و آنچه را خداوند متعال
بلفظ کیف خبر داده است.
بر طریق تنبیه مخاطب یا توبیخ میباشد چنانکه میفرماید:
کَیْفَ تَکْفُرُونَ- کَیْفَ یَهْدِي اللَّهُ قَوْماً.
ص: 288
[سوره النساء ( 4): آیه 42 ] .... ص : 288
اشاره
( یَوْمَئِذٍ یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ عَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّي بِهِمُ الْأَرْضُ وَ لا یَکْتُمُونَ اللَّهَ حَدِیثاً ( 42
ترجمه و شرح .... ص : 288
خداوند متعال در این آیه شریفه بیان میکند گروهی که با رسول خدا لجاجت بخرج داده و از فرمان او تخلف نمودهاند در این
صحنه شهود با احاطه پروردگار و ظهور سیرت مردم آرزو میکنند و میگویند اي کاش بهرهاي از زندگی در دنیا نبرده بودیم و
بستایش خود سرگرم نشده بودیم این گروه در پیشگاه عدل الهی کوچکترین رفتار ناپسند خویش را نمیتوانند پنهان بدارند زیرا
سیرت و اعمال زشت آنان تجسم یافته و جوارح که وسیله تمرد بوده و نیز فرشتگان که ناظر بر خاطرات و رفتار آنان بوده گواهند
لذا وقتی شهود و گواهان غیر قابل انکاري در این دادگاه عدل الهی مشاهده میکنند بیش از هر چیز براي این گروه خواري و
زبونی و سر افکندگی حاصل میگردد در چنان حالت آنچه را که در زندگی دنیا کتمان میکردند و پوشیده نگاه میداشتند در
برابر خدا اقرار و اعتراف میکنند و آرزو میکنند کاش با خاکهاي زمین یکسان میشدند و بکلی فراموش میگشتند.
چنانکه میفرماید:
در آن روز کسانیکه کافر شدند و نافرمانی رسول خدا را کردند چون ص: 289
بشهادت شهود حق مینگرند و جاي هیچگونه انکاري نمیبینند آرزو میکنند که اي کاش برانگیخته نمیشدند و خاك آنها نیز با
زمینهاي اطراف یکسان میشد تا از این سختی و شدت فارغ میشدند که نخواهند شد و در آن روز نمیتوانند سخنی را از خدا
پنهان نمایند زیرا پیامبران و اوصیاء آنان و فرشتگان و جوارح و اندام بگفتار و کردار هر کس گواهی میدهند.
(42)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 289
دوست اندر آن روز مهول آنکه کافر گشت و عاصی بر رسول
ارض گردد راست ایشانرا برو بر زمین یعنی شوند از غم فرو
صفحه 150 از 275
تا نه بینند آنچنان روز ورود نشنوندي و ان شهادت از شهود
خاك را خواهند بهر خود پناه ز انفعالی که بر ایشان یافت راه
نه حدیثی را بپوشند از خدا در حضور انبیاء و اولیاء
چون توان پوشیده کاعضاء شاهدند ز امر حق بهر گواهی آمدند
(42)
ص: 290
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 290
قوله تعالی لَوْ تُسَوَّي بِهِمُ الْأَرْضُ.
باء در کلمه بهم حرف جر است و براي چند معنی مورد استعمال قرار گرفته که مشهورترین آنها عبارتند:
1) الصاق که عبارت از تعلق یکی از دو معنی بدیگري است و در حقیقت معنی الصاق از باء جدا نمیشود و این الصاق گاهی )
حقیقی است مانند:
وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ اي الصقوا المسح برءوسکم و گاهی هم مجازي است مانند:
وَ إِذا مَرُّوا بِهِمْ یَتَغامَزُونَ
اي المکان یقربون منه.
2) تعدیه مانند همزه باب افعال مانند: )
ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ اي اذهب اللّه نورهم.
3) استعانت و آن داخل بر آلت فعل است مانند باء بسم اللّه که در تقدیر استعین باللّه است. )
4) سببیۀ که بر سبب فعل داخل میشود مانند: )
إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَکُمْ بِاتِّخاذِکُمُ الْعِجْلَ فَکُلا أَخَذْنا بِذَنْبِهِ که آن را باء تعلیل هم گویند.
5) مصاحبه بمعنی مع مانند: )
اهبط بسلام اي معه. ( 6) ظرفیه. ( 7) استعلاء ( 8) مجاوزت.
9) تبعیض ( 10 ) غایت ( 11 ) مقابله و آن بر اعراض داخل میشود مانند: )
ادْخُلُوا الْجَنَّۀَ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ. ص: 291
12 ) تأکید و آن زائدة میآید و جوبا در فاعل مانند اسمع بهم و ابصر- و جوازا در غالب مانند: )
و کفی باللّه شهیدا که در اینجا اللّه فاعل است و شهیدا منصوب است به حالیت یا تمیز و باء زائده است براي تأکید اتصال.
توضیحات .... ص : 291
قوله تعالی وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً.
نظر بر اینکه انسان مدنی بالطبع است یعنی بایستی در اجتماعات زندگی کند و زندگانی انفرادي براي کسی میسر نیست لذا بایستی
یک عاطفه عمومی و یک نحو ارتباطی میان افراد جامعه دائر گردد بنحویکه بین جامعه بشري یک نوع وحدت عمومی برقرار گردد
و چنین وحدتی موقعی امکان پذیر است که انسان در مرتبه اول یکتا بین و یکتاپرست گردد و چیزي را بر او انباز قرار ندهد و از
صفحه 151 از 275
طریق صله دوستی او مخلوقات او را دوست بدارد تا اینکه جامعه بشري بوجه نیکو برقرار گردد و همه نعمتهائیکه از آن برخوردار
شده از موهبت پروردگار بداند و در مقابل آن سپاسگزاري داشته باشد و هر کار خیر را براي جلب رضایت و خشنودي وي بجا
آورد تا آنکه آن عمل در اثر ارتباط به پروردگار و داشتن شعار بندگی زنده بودن و سیرت آن در نشئه رستاخیز بصورت نعمت
درآید.
از جمله سپاس از نعمتها رعایت حقوق پدر و مادر است و همچنین نیکی بخویشان نزدیک و کودکان یتیم و کسانیکه در اثر
مسکنت و نقص عضو پریشان حال هستند و همسایگان نزدیک و دور و رفیق و همراه در سفر و کسانیکه در سفر أنوار العرفان فی
تفسیر القرآن، ج 8، ص: 292
تهیدست شده و بوطن و خویشان خود دسترسی ندارند و بردگان و کنیزان که بسرپرستی و کفالت دیگران زندگی میکنند لذا
کسانیکه به این وصایا و اوامر مخالفت میکنند با صفت مختال و فخور متّصف میباشند و مختال و فخور مبغوض نزد خدا و همه
مردم هستند.
ضمنا در باره و الصاحب بالجنب مرحوم طبرسی چهار قول نقل کرده است:
1) بعقیده ابن عباس و سعید بن جبیر و جمعی دیگر از مفسرین منظور رفیق سفر است و نیکی در باره او بمواسات و حسن معاشرت )
است.
2) بنظر عبد اللّه بن مسعود و ابن ابی لیلی و نخعی مقصود همسر است. )
3) مراد کسی است که رو بسوي شما آورده و از شما انتظار کمک دارد ابن زید نیز این نظریه را پذیرفته است. )
4) به اعتقاد برخی از مفسرین منظور خدمتگذاران است لکن بهتر این است که بر همه معانی مذکورة حمل گردد. ولی أبو الفتوح )
نوشته به نظر برخی از مفسرین مقصود کسی است که منزلش پهلوي منزل تو باشد.
و همچنین مفسرین در معنی ابن السبیل اختلاف نظر دارند:
1) مقصود مهمان است. )
2) منظور کسی است که در راه از همراهان خود بازمانده است. )
3) مراد کسی است که در راه و مسافرت با شخصی تصادف میکند ولی فقهاي شیعه بطور کلی هر غریب و دور از وطن که در )
مضیقه مالی باشد به عنوان ابن السبیل مصرف زکوة میدانند.
قوله تعالی الَّذِینَ یَبْخَلُونَ وَ یَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ.
یکی از مفاسد تکبر و مفاخره بر خلق آن است که کسیکه داراي این دو صفت باشد بجمع مال که مایه تکبر است اعتناء تام پیدا
میکند لذا از انفاق در راه ص: 293
خدا خودداري نموده و دوستان خویش را هم به این امر ترغیب مینماید و متوجه به حال فقراء و زیر دستان نمیشود و بر آنان رحم
نمیکند و براي رفع توقع آنها منکر مال و دارائی خود میگردد و اگر احیانا انفاقی کرده باشد بخاطر خودنمائی و تکمیل جهت
مفاخره است لذا خداوند متعال در این آیه و آیه بعد این دو صفت را بیان فرمودهاند.
ضمنا بعضی از مفسرین نوشتهاند: بخل سه مرتبه دارد.
اول آن است که شخص مال خود را بکسی نمیدهد.
دوم آنکه نمیتواند به بیند که کسی به کسی دیگر چیزي میدهد.
سوم آن است که از نفس احسان متنفر است اگر چه این احسان به خود او باشد.
خداوند هم براي این نوع اشخاص عذابی مهیا فرموده تا آنها را خوار و ذلیل نموده و از نخوت و غرور بیاندازد زیرا چنین کسانی از
صفحه 152 از 275
رحمت خدا دورند و در مرحله بعد از رحمت قرار گرفتهاند و در خاتمه باید دانست که بخل در آیه مبارکه شامل بخل در مال و
سخن و نصیحت و علم بطور عام میباشد.
قوله تعالی وَ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ رِئاءَ النَّاسِ.
ابو الفتوح مینویسد: بعضی از مفسرین معتقدند که این جمله در توصیف یهود است اما بنظر سدي جمله مربوط به منافقین است.
برخی از مفسرین نیز گفتهاند مقصود آیه مشرکین مکه میباشد.
بیضاوي نوشته: این جمله با جملههاي بعد دنباله جملههاي پیش است تا بفهمند که بخل و بخشش بریاء تفریط و افراط است بلکه
کفر است و از کارهاي شیطانی است.
ابو الفتوح در ذیل جمله و من یکن الشیطان قرینا مینویسد:
مراد آن است چنانکه امروز قرین دیواند فردا نیز خدا آنان را با دیوي ص: 294
بسلسله میبندد زیرا در دنیا در اطاعت او بودند در قیامت نیز با او باشند.
هر که این جایگه قرین تو است آن سرا نیز همنشین تو است
دوستی جو که چون بیفزاید در دو عالم تو را بکار آید
دیو را همنشین خویش مکن نفس بد را قرین خویش مکن
خداوند متعال در دو آیه 37 و 38 بین کسیکه مال خود را بطور ریاء و سمعه انفاق میکند و آنکس که اصلا بخل میورزد و انفاق
نمیکند در نکوهش عمل و وعیدي که در آخرت داده است جمع نموده و هر دو را مستحق عذاب مهین قرار داده است.
قوله تعالی وَ ما ذا عَلَیْهِمْ لَوْ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ.
ابو الفتوح در ذیل این آیه نوشته:
اگر در تمام قرآن فقط همین آیه باشد براي بطلان عقیده جبریون کافی است و احتیاج به آیه و دلیل دیگر نبود زیرا اگر گفتار
جبریون درست بود کافران میتوانند در جواب آیه بگویند:
اي خدا چه ضرري به تو داشت که ما را به حال خود بگذاري و از ما جلوگیري نکنی و ما را وادار بکفر نمیکردي و قدرت و اراده
ایمان را از ما نمیگرفتی و دل و گوش ما را تیره و کر نمیکردي تا ما هم مؤمن میشدیم و به قیامت باور میکردیم و از سرمایه
خود در راه تو بخشش میکردیم لذا تعجب از ما نیست که ایمان نداریم بلکه تعجب از توست که با ما این رفتار را میکنی و این
توقع را داري در صورتی که به شخص عاجز و مجبور نمیگویند ترا چه شده و چه ضرري به تو میرسد که چنین نمیکنی مثلا به
شخص قد کوتاه نمیتوان گفت چرا بلند قد نمیشوي؟ و اگر کفار هم مجبور بودند و اختیار در امر ایمان نداشتند خداوند متعال به
آنها نمیفرمود:
وَ ما ذا عَلَیْهِمْ لَوْ آمَنُوا بِاللَّهِ. ص: 295
مرحوم طبرسی در مجمع مینویسد:
این آیه دلالت دارد بر اینکه روزي انسان به حرام محول نشده است و رزق خدائی هیچگاه حرام نمیشود زیرا در این آیه دستور
داده که از رزق خدائی انفاق کنند و به اجماع امت انفاق از مال حرام ممنوع است.
بیضاوي نوشته این آیه متضمن معانی متعددي میباشد از آن جمله است:
1) کافران را بر جهل و اعتقاد بر خلاف توبیخ میکند. )
2) انسان را بر فکر و دقت در جواب این پرسش و توبیخ تحریک میکند تا شاهد به راه مستقیم هدایت گردند. )
3) یادآوري است بر اینکه اگر کسی را بکاري دعوت کنند که زیانی نداشته باشد باید دنبال آن برود که اگر سود نداشته باشد )
صفحه 153 از 275
ضرر احتمالی را دفع میکند.
قوله تعالی إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ.
کلمه ذره به معنی مورچههاي سرخ و کوچکی است که به سختی دیده میشوند.
به نظر ابن عباس و ابن زید این مورچه از سایر مورچگان خردتر است و عدهاي از مفسرین نوشتهاند: ذرة آن است که در موقع
تابش خورشید از روزنه به چشم میخورد. این آیه دلالت دارد بر اینکه خداوند بر ظلم قادر است زیرا خود را از کار ظلم منزه
فرموده و خویشتن را بر آن ستوده است و اگر قادر بر ظلم نبود ستایش جا نداشت و علت اینکه خداوند ظلم نمیکند این است که
به قبح آن عالم و از آن بی نیاز و بی نیازي خود آگاه است و کار زشت را کسی انجام میدهد که جاهل باشد یا به آن نیازمند
باشد یا فکر کند که محتاج آن است در صورتی که واقعا از آن بینیاز است. خداوند از این امور و هر گونه نقص و عجزي منزه
است.
مرحوم طبرسی مینویسد: این آیه دلالت میکند بر اینکه منع ثواب و ص: 296
پاداش و کم کردن آن ظلم است و گر نه براي این ترغیب و تشویقی که مورد نظر آیه است معنائی نبود.
ممکن است بگویند: این بلاهاي دنیوي که متوجه بندگان میشود بخصوص اطفال بیگناه و مجانین و معصومین از انبیاء و اولیاء
همچنین عذابهاي سخت و همیشگی قیامت در مقابل معاصی چند روزه دنیا براي چه و حکمتش چیست جواب گفته میشود:
حکمت آن یا از آثار طبیعی است چنانکه طبیعت آتش سوزاندش و آب غرق کردن و باران خرابی رساندن است با اینکه آب و
آتش و باران نعمت است و یا در اثر سستی و تنبلی و عدم رعایت بهداشت بفقر و ذلت یا مرض و هلاکت میافتند یا عقوبت
معاصی است یا امتحان است یا تربیت اخلاقی است یا ارتفاع درجه یا هزاران حکمت دیگر که ما آنها را درك نکردهایم.
قوله تعالی فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّۀٍ بِشَهِیدٍ.
مفسرین نوشتهاند: مقصود از کلمه شهید پیغمبران گذشته هستند که براي شهادت به زشتکاري ملتهاي خودشان حاضر میشدند.
ولی امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند این آیه در باره امت محمد صلی اللّه علیه و آله و سلم نازل گردیده است که در هر قرنی
امامی شاهد است بر آنها و محمد صلی اللّه علیه و آله و سلم نیز بر ما شاهد است.
مرحوم فیض در ذیل آیه نوشته است:
نزول آیه در باره این امت منافی با شمول حکمش نسبت به امم سابقه نیست و شاهد منکرین امامت انکار شمول آیه را به این امت
نموده باشند با آنکه مصدر بلفظ کل است که صریح در عموم میباشد. و شهود روز قیامت بسیارند از انبیاء و اوصیاء و اعضاء و
جوارح و ازمنه و امکنۀ و ... چنانکه در آیه 65 سوره یس و 24 سوره نور و 143 سوره بقره و 18 سوره ق و 11 سوره انفطار
میفرماید:
الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلی أَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما ص: 297
کانُوا یَکْسِبُونَ
- و یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ- وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّۀً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ وَ یَکُونَ
الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَ هِیداً- ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ- کِراماً کاتِبِینَ- وقتی عبد اللّه بن مسعود آیه مورد بحث را به پیغمبر
اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم قرائت نمود پیغمبر شروع کرد به گریه کردن در صورتی که خودش یکی از گواهان است- دیگران
باید چه کنند و چگونه بنالند؟! اعاذنا اللّه و جمیع المومنین بحق محمد و آله الطاهرین اما باید گفت در صورتی که خود خداوند
حاضر و ناظر و خبیر و بصیر است کجا محتاج بشاهد و بینۀ هستیم و که میتواند منکر اعمال و رفتارش باشد.
قوله تعالی یَوْمَئِذٍ یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ عَصَوُا الرَّسُولَ.
صفحه 154 از 275
آیه در مقام تحریص بر فرمانبري و دوري از معصیت و اشاره بزجري است که آدمی از شرمساري خواهد داشت زیرا در روز
رستاخیز گواهان عادلی بر ضرر آدمی گواهی خواهند داد که پس از شهادت آنها نه توقفی در حکم دست خواهد داد و نه میتوان
آن شهود را قدح نمود زیرا آنها پیغمبران و معصومان و کرام الکاتبین و جوارح خود آدمی و زمان و مکان میباشند در اینجا است
که انسان از شدت شرمساري آرزو میکند که کاش بزمین فرو میرفت و به این بینه گرفتار نمیشد.
یَقُولُ الْکافِرُ یا لَیْتَنِی کُنْتُ تُراباً
. پس خردمند کسی است که این شهادتها را بیاد آورد و خود را براي چنان حالتی مستعد و مهیا سازد و چنان پندارد که اینک آن
روز است و آن ساعتی است که این شهادت بر پا گردیده است و در آنجا بیش از هر چیز براي گناهکار خواري و زبونی و سر
افکندگی است و جائی است که انکار و کتمان سودي ندارد.
ص: 298
روایات .... ص : 298
1) عیاشی از امام محمد باقر و امام جعفر صادق علیهما السلام روایت کرده که مراد از والدین پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و )
سلم و امیر المؤمنین علیه السلام است.
2) ابن شهر آشوب از پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم روایت نموده که آنحضرت فرمودند: من و علی دو پدر این امت )
میباشیم و بعضی به علی عاق میشوند.
3) در کافی از امام محمد باقر علیه السلام روایت نموده که حد جوار چهل خانه از هر سمت است: رو برو و پشت سر و دست )
راست و دست چپ.
4) از امام جعفر صادق علیه السلام روایت شده که آن حضرت فرمودند: )
حسن جوار موجب زیادتی رزق است و حسن جوار سبب آبادي دیار و طول اعمار است.
5) از امام موسی بن جعفر علیه السلام روایت شده که فرمودند: حسن جوار ترك آزار نیست بلکه صبر بر آزار جار است. )
6) از پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم روایت شده که همسایهها سه قسمند بعضی از آنها سه حق دارند، حق جوار، حق )
قرابت و حق السلام و بعضی دو حق دارند، حق جوار و حق السلام و بعضی یک حق که حق جوار است و آن مشترك بین اهل
کتاب است و مراد از مصاحب همجوار.
7) تفسیر عیاشی نوشته: ابو صالح از ابو العباس در باره آیه وَ الْجارِ ذِي الْقُرْبی روایت نموده که الجار الجنب یعنی کسیکه بین تو و )
او خویشاوندي ص: 299
نباشد و الصاحب بالجنب یعنی رفیق سفر.
8) در فقیه از پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم روایت کرده که آن حضرت فرمودند: )
بخیل کسی است که زکوة واجب خود را ادا نکند و با قوم خویش عطائی ننماید و در ماسواي این دو تبذیر کند.
9) از امام جعفر صادق علیه السلام روایت شده که فرمودند: بخیل کسی است که مال خود را بکسی ندهد و شحیح کسی است که )
طمع به مال مردم داشته باشد که هر چه در دست مردم میبیند بخواهد از راه حلال یا حرام بدست آورد و به آنچه خدا مرحمت
فرموده است قناعت نکند.
10 ) در کافی ذیل آیه فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّۀٍ بِشَ هِیدٍ از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود این آیه )
در باره امت محمد صلی اللّه علیه و آله و سلم به تنهائی نازل شده که در هر زمانی امامی از اهل بیت میباشد که گواه بر امت است
صفحه 155 از 275
و محمد صلی اللّه علیه و آله و سلم در هر زمان بر ما ائمه گواه است.
11 ) در کتاب بصائر الدرجات سعد بن عبد اللّه از امیر المؤمنین علی علیه السلام روایت نموده که آن حضرت فرمودند: صاحبان )
صراط اوصیاء و ائمه هستند که در صراط توقف میکنند تا کسی از آنجا عبور نکند. مگر آنهائیکه امامان را شناخته و بحق آنان
معرفت داشته باشند و ائمه گواه بر مردم باشند و پیغمبر اکرم گواه بر ائمه است.
12 ) عیاشی از ابی بصیر روایت نموده که او گفته از امام محمد باقر علیه السلام معنی آیه فَکَیْفَ إِذا جِئْنا را سؤال کردم حضرت )
فرمودند: پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم به امیر المؤمنین علی علیه السلام فرمودند:
اي علی روز قیامت خدا امر میکند هر پیغمبر و وصی او را حاضر کنند تا ص: 300
بر امت خود گواهی دهند و تو را نیز بخوانند تا بر امت من گواهی دهی.
13 ) از امام محمد باقر علیه السلام در ذیل آیه: یَوْمَئِذٍ یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا روایت شده که فرمودند امیر المؤمنین علی علیه السلام خطبه )
خواندند و در آن بیان فرمودند روز قیامت بر زبانها مهر میزنند و کسی نمیتواند حرف بزند سپس اعضا و جوارح انسان را به
سخن درآورند تا به آنچه عمل کرده گواهی دهد و چیزي را پنهان ندارد.
14 ) و نیز از امام محمد باقر علیه السلام روایت شده که آن حضرت فرمودند: کسانیکه در حق امیر المؤمنین ستم و معصیت کردند )
روز قیامت آرزو میکنند که ایکاش زمین آنها را فرو میبرد در آن روز که بر غصب خلافت آنجناب اجتماع کرده و آنچه که
پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم در باره امیر المؤمنین علی علیه السلام فرموده کتمان نمیکردند.
ص: 301
تجزیه و ترکیب .... ص : 301
قوله تعالی وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً.
کلمه شیئا مفعول مطلق است و بالوالدین احسانا: مصدر و مفعول مطلق است و تقدیرش چنین است:
احسنوا بالوالدین احسانا و ممکن است مفعول به به فعل محذوف باشد.
یعنی استوصوا بالوالدین احسانا.
و کلمه بذي القربی و ما بعدش عطف به کلمه و الذین میباشد.
قوله تعالی الَّذِینَ یَبْخَلُونَ وَ یَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ.
کلمه الذین بدل است از من در جمله من کان مختالا و ممکن است در محل رفع باشد به اعتبار اینکه مبتدا باشد و آیه بعد عطف بر
آن و خبرش آیه بعد:
إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ.
قوله تعالی وَ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ رِئاءَ النَّاسِ جمله و الذین ینفقون عطف است بر جمله الذین یبخلون.
کلمه رئاء مفعول لاجله است براي ینفقون.
و کلمه قرینا در فساء قرینا بنا بر تمییز بودن منصوب است.
قوله تعالی وَ ما ذا عَلَیْهِمْ لَوْ آمَنُوا.
در کلمه ذا دو وجه محتمل است.
1) محلا مرفوع و تقدیرش چنین است ما الذي علیهم. )
2) محلی از اعراب ندارد زیرا با ما به منزله اسم واحد است. )
صفحه 156 از 275
یعنی واي شی علیهم لو آمنوا و این استفهام براي تعجب یا تأسف ص: 302
است.
مرحوم علامه طباطبائی در ذیل جمله:
و کان اللّه بهم علیما مینویسد: مناسب است که این جمله حال باشد گر چه نحویون گفتهاند: جمله حالیه که مصدر به فعل ماضی و
واو حالیه باشد باید کلمه قد داشته باشد مانند:
رایت زیدا و قد کان راکبا.
قوله تعالی إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ.
مفعول کلمه لا یظلم محذوف است و تقدیر چنین میشود لا یظلم احدا.
و کلمه مثقال ذرة صفت براي کلمه ظلما که محذوف و مفعول مطلق میباشد.
کلمه تک بوسیله ان شرطیه مجزوم و اسم آن که ضمیر است در تقدیر و خبر آن کلمه حسنۀ میباشد.
کلمه فکیف براي انکار و خبر است براي مبتداي محذوف که کلمه:
فکیف هولاء باشد و ... و من کل امۀ محلا منصوب و حال است زیرا بشهید را توصیف میکند و چون بر موصوف مقدم شده حال
است. عامل در اذا جواب محذوف آن است. و دلیل آن فکیف است که قبل از اذا آمده است- یومئذ:
عامل آن یود است. در این جا ما بعد اذ در ما قبل آن عمل میکند در حالیکه عمل کردن ما بعد اذا در ما قبل آن جایز نبوده زیرا با
اضافه یوم به اذ دیگر اضافه ان به جمله ما بعد صحیح نیست و به همین دلیل اذ تنوین داده شده است تا دلالت کند که تمام شده
است. کلمه لو مصدریه است.
قوله تعالی وَ لا یَکْتُمُونَ اللَّهَ حَدِیثاً کلمه اللّه منصوب به نزع خافض و جمله به این صورت است:
.« لا یکتمون عن اللّه حدیثا »
ص: